تمام اين متن واقعي و نوشته ي خودمه راستش تصميم دارم از اين به بعد از اين قبيل نوشته ها بذارم
متن زير توضيح نسبتا كاملي از خودمه
******************************
اتاق من امن ترين جاي دنياست
براي تملم خستگي هايم... براي تمام داشته هايم... براي تمام آرزو هايم
براي تملم روزهايي كه براي رسيدنشان لحظه شماري ميكنم
براي تمام اشتياق هاي ١٦ سالگيم و تمام خوب و بد ها
تختم.... نميدانم چند بار آرزوهايم را برايش قصه كرده ام
يادم نيست چند بار شده كه با احساساتم مخالفت كرده ام و چند بار در كمال اگاهي
تسليم خواسته هايم شده ام
يادم نيست چند تا از شعر هايم از ميان هواي معمولي اين اتاق ،خاص شده اند
و چند بار عبور ادم هايي را حس كرده ام كه هيچوقت نيامده اند!!!!!!!!!!!!!
اين اتاق، اين امن ترين جاي دنيا خيلي هم پيچيده نيست
همه اش متعلق به دختري است كه ميترسد از بيان رازهاي بزرگش و از شلوغيه اين روزها ي دنيايش خواسته هايش را در ارزوهايش زنده ميكند
پر و بال ميدهد، بزرگشان ميكند، دوستشان دارد و بيش تر از همه ميخواهد كه دوستش طاشته باشند... همه ادم هايي كه هستند دوستش داشته باشند
اتاق من كوچك ترين شهر جهان است...
اتاق من پر از كتاب است... رمان هايي كه با هركدامشان زندگي كردم و جاي قهرمانش نفس كشيدم و گاهي فكر كردم كه ايا ميشود روزي ، كسي، جايي ، بخواهد مثل من باشد ؟
مثل من فكر كند ... مثل من لباس بپوشد... ارزو كند جاي من باشد . ميشود؟؟؟
هيچ دختري نيست كه يك بار هم شده اين ها را ارزو نكرده باشد
و من گاهي فكر ميكنم چه خوب كه دخترم!!!! هيچ چيز به اندازه ي احساس هاي دخترانه شيرين نيست....
من يك پرنسس نيستم ... افسانه اي براي دختران كوچك نيستم....
من يك دختر معموليم با ارزو هايي غير معمول!!!!!!!
از همه ي چيزهاي دنيا بهترين هارا ميخواهم و يافتني ها را در زندگي ام ميابم
من يك دختر معموليم
يك دختر معمولي اگر خارق العلده باشد جذاب تر از شاهزاده خانمي است كه پازل هاي زندگي اش از دوران جنيني مرتب شده است
نظرات شما عزیزان: